چاه

درد دل های یک دل شکسته!

چاه

درد دل های یک دل شکسته!

شروعی دیگر

سلام 

تا حالا شده بخوای داد بزنی صدات در نیاد؟ 

تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد ولی کسی صدات رو نشنوه؟ 

تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد کسی هم صدات رو بشنوه ولی کاری نکنه؟ 

تا تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد کسی هم صدات رو بشنوه بخواد برات یه کاری هم بکنه ولی کاری از دستش بر نیاد؟

تا تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد کسی هم صدات رو بشنوه بخواد برات یه کاری هم بکنه کاری هم از دستش برآد ولی مصالحه کاری باعث بشه که برات کاری نکنه؟ 

سلام 

تا حالا شده بخوای داد بزنی صدات در نیاد؟ 

تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد ولی کسی صدات رو نشنوه؟ 

تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد کسی هم صدات رو بشنوه ولی کاری نکنه؟ 

تا تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد کسی هم صدات رو بشنوه بخواد برات یه کاری هم بکنه ولی کاری از دستش بر نیاد؟

تا تا حالا شده بخوای داد بزنی، صدات هم در بیاد کسی هم صدات رو بشنوه بخواد برات یه کاری هم بکنه کاری هم از دستش برآد ولی مصالحه کاری باعث بشه که برات کاری نکنه؟ 

آهان! همین جاست که آدم زورش می آد! یعنی جایی که داد عدالت سر می دی ولی کسایی هستند که می دونند و می شنوند و می تونند کاری انجام بدند ولی... . 

 

واسه همین دنبال یه جایی بودم که دادام رو بزنم، جدای از این که آیا کسی می شنوه یا نه، دادم رو لا اقل یه جا بزنم. بعداً محکوم به نگفتن نشیم، تا شاید برخی دلشون به رحم بیاد و یه کاری بکنند! 

خلاصه دوباره شروع کردم به نوشتن با این که خیلی وقته از فضای نوشتن چنین متونی خارج شدم، ولی سعی می کنم یه سری مطلب درست درمون بذارم رو بلاگ. تا بعدها اگه یه نفر ادعا کرد که کسی به ما نگفت، بتونم این جا رو بهش نشون بدم. 

 

طی شد این عمر تو دانی به چه سان! 

                            پوچ و بس تند چنان باد دمان 

همه تقصیر من است این که خود می دانم 

                            که نکردم فکری که تعمق ننمودم روزی ساعتی یا آنی 

که چه سان می گذرد عمر گران 

 

حق نگهدارتان

نظرات 4 + ارسال نظر
یه عاشق پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ب.ظ http://arezoo62.blogsky.com

سلام اسم وبلاگتون منو جذب کرد یک دوستی داشتم هم اسم شما ولی متاسفانه خبری ازش ندارم و شما هم اون نبودید به هر حال پست اولتون خیلی جالب بود حرف دل خیلبها.... دلتون شاد

اسیه پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:40 ب.ظ http://neqzan.blogsky.com

اول سلام
به عنوان اولین نظر دهنده به خودم خوش آمد می گم.
شما هم هر چی دوست دارید می تونید بنویسید.
ببینم چی می نویسید!

مرتضی شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:12 ب.ظ

افسوس که عمر در بطالت بگذشت
با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که به صحنه مجازات روم
گویند که هنگام ندامت بگذشت

یه دوست جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ق.ظ

خوبه.موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد