هر بار که می خواهم بنویسم، ندایی از اعماق وجودم فریاد می کند: «هوی! تویی که خودت هزار جور وابستگی و دلبستگی داری و نمی تونی از این همه نفسانیات دور شی! مرتیکه! می خوای به دیگران تذکر بدی؟برو اول خودت رو جمع کن!»
آنچه در این سخن نهفته است، آیا تلنگری است به نفس یا آنکه وسوسه ی شیطانی است؟ میان این دو مانده ام! مانده ام تنها! که کدامیک را انتخاب کنم. ادامه برای نوشتن، یا سکوت و ننوشتن؟
ای خدا قدرتی ده مرا تا از بندهای نفسانی رهایی جویم، تا با قلبی پاک و روحی بلند، آنچه می دانم را صادقانه و بی منت در اختیار دوستانم قرار دهم.
ناجی داود? فقال الهی لکل ملک خزانة فاین خزانتک؟ فقال الله تعالی:لی خزانة اعظم من العرش و اوسع من الکرسی و اطیب من الجنة و ازین من الملکوت ارضها المعرفة و سمائها الایمان و مطرها الرحمة و اشجارها الطاعة و ثمرها الحکمة و لها اربعة ابواب العلم و الحلم و الصبر و الرضا و هی القلب.
ادامه مطلب ...چرا اونی که زیر دست شماست دزدی می کنه؟ خب زیر دست های بقیه رو ببین همشون دزدند!
چرا شما دروغ می گی؟ خب بقیه رو نیگا! همشون دروغ می گن!
چرا به حرف هیچ کس گوش نمی دی؟ بقیه رو نیگا به حرف هیچ کی گوش نمی دن!
چرا درس نمی خونی؟ بقیه رو نیگا!
چرا...؟ بقیه رو نیگا!
بعد از ایام امتحانات، فرصت غنیمت بود برای بازیابی و به روز رسانی وبلاگ اما ... .
وقتی داری امتحان می دی، شروع می کنی به حل کردن مسئله، اگر قبلش درس رو فهمیده باشی و فرمول های لازم رو بدونی و داده های مسئله رو خوب درک کنی تازه می تونی شروع کنی به حل کردن مسئله. نکته مهم اینه که باید همه ی جوانب رو در نظر بگیری، نقاط بحرانی و حساس رو باید به طور ویژه بررسی کنی. خلاصه این که اگه دقت نکنی ممکنه به جواب غلطی برسی و این جواب غلط یه تلورانس محدودی داره. اما اگر درس رو خوب نفهمیده باشی یا فرمول ها رو ندونی یا داده ها رو خوب درک نکنی، به جوابی می رسی که ممکنه حتی درست باشه، ولی تلورانس بسیار بالایی داره، از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت!
اگر درس درست نخونده باشیم، یا مثلاً با شتاب (شب امتحان) درس خونده باشیم، نهایتاً با رسیدن به جواب اشتباه، کمی دلخور می شیم از این که چرا درس نخوندیم، ولی اگر درس خونده باشی، تو طول سال هم خونده باشی، ولی یه هو به جوابی برسی که خیلی با جواب اصلی فاصله داره، به شدت سرخورده می شی، به عبارتی یعنی هر چی تا الآن خوندی و فهمیدی غلطه!
اما غرض ...
ادامه مطلب ...در سفر زمینی پاها مجروح می شود و در سفر آسمانی دل! دلی که از داغ حسین نگرید که دل نیست، سنگ خاراست!
بسیجی جان فدا می آید، بسیجی جان فدا می آید، سوی کرب و بلا می آید، سوی کرب و بلا می آید!
اگر شب قدر شبی است که در آن تقدیر عالم رقم می خورد، همه ی شب های جبهه شب قدر است!
آیا همه ی شب های ما نیز شب قدر است در این جبهه ی فرهنگی؟
برای منتقدین یا مخالفین دولت 2 حالت موجود است:
یا فریب خورده اند و بصیرت ندارند (اصولگرایان)
یا معاندند و قصد براندازی دارند (اصلاح طلبان)
تخصصی که طی چندساله پیش داشته ایم:
تبدیل اصلاح طلب به منتقد، منتقد به مخالف، مخالف به معاند، معاند به محارب
تخصص جدیدمان:
تبدیل اصلاح طلب به محارب!!!
بعداً نوشت: البته تعریف اصولگرا و اصلاح طلب کمی فرق کرده: اصولگرا کسی است که ازش آتو نداشته باشند و اصلاح طلب کسی است که ازش آتو داشته باشند.
بعداً نوشت2: منظور از اصلاح طلب دوم، اصلاح طلب بما هو اصلاح طلب است، یعنی کسی که خواهان اصلاح امور است!
یکی از دعواهای همیشگی من با برخی دوستان دانشجو و عدالت خواهم، این بود که این عدالت خواهی باید جنبه های عقلانی کافی را داشته باشد تا پازل دشمن کامل نشود. اما عموماً ما بدون علم کافی دست به اقدام می زنیم و این اشتباه است. لکن برخی دوستان عدالتخواه و آرمانخواه بر این عقیده بودند که بایستی با فشار لازم، درخواست پیگیری و بررسی مسائل مفاسد اقتصادی را دنبال کنیم. انواع تجمعات و تحصن ها پیرامون موضوعات مبارزه با مفاسد اقتصادی به یاد دارم.
در تمام تحلیل ها، این نکته به یادم آمد که بسیار در این آب گل آلود فرصت ماهی گیری به من داد، می گفتند وظیفه ی هر کس در نظام در برابر این موضوع شکل خاصی دارد، وظیفه ی ما با وظیفه ی آقا متفاوت است. آقا باید حمایت کنند و ما نقد. ما باید فرصت را برای پیگیری فراهم کنیم. دانشجو نباید تساهل و تسامح داشته باشد و الی آخر ... .
من دقیقاً معتقد به افراطی بودن این نگاه هستم. نباید این گونه تاخت خود بر مسئولین نظام را مجوز دهیم. اما تعجبم از همان دوستان است که امروز معتقد به سکوت هستند، و در برابر وقایع اتفاق افتاده با استدلال اوجب واجبات از تحصن و تجمع گریزانند و معتقدند که به صورت غیر رسانه ای به حل این مشکلات باید پرداخت.
به مسائل باید به اندازه ی حد و قواره ی آن ها پرداخت، نه بیشتر و نه کمتر.